نیاز

درخواست کمک

نیاز

درخواست کمک

یه چیز تازه

امروز یه چیزی به ذهنم رسید .

 

 

جاری من 20 ساله که ازدواج کرده و بچه دار نمی شه. بعد از ازدواج ما همسرم به من گفت : برادر من خیلی دلتنگ و غمگینه . کاش همسرش این اجازه رو بهش میداد که بره و یه زن دیگه بگیره تا برادم به آرزوش برسه.

من مدتها به این مساله فکر میکردم. از خداوند خواستم تا ما بچه دار بشیم . چون فکر میکردم که عین همون ماجرا که برای جاریم پیش اومده برای ما هم پیش میاد. من همسرم رو دوست داشتم و هرگز نمی خواستم از او جدا باشم.

خب فکر میکردم بچه دار نشدن ما منجر به جدایی ما از همدیگه میشه.

....

زمان گذشت .....

ما بچه دار شدیم و خیلی خوشحال .....

اما درست 4 ماه بعد از تولد کودکم من مبتلا به بیماری شدم و الان 3 ساله که از ازدواج ما میگذره و ما هنوز نتونستیم مثل یک زوج زیر یک سقف به طور پیوسته زندگی کنیم.

یعنی یه جورایی جدای از همدیگه....

 

 

امروز به سادگی و ساده لوحی خودم می خندم.