نیاز

درخواست کمک

نیاز

درخواست کمک

سلام بر تاریکی

سلام دوستان

شنیدن کی بود مانند دیدن................................  

به در خواست دوستی که خواستار دانستن مشکلم شده بود :

من و همسرم عاشق هم بودیم. با عشق زندگی مشترک را شروع کردیم ..............تازه نفس در ابتدای راه .............

پس از تولد فرزندمان با شنیدن خبر بدی ....................( فوت یکی از دوستان صمیمی.............و قتل فرزند یکی از همکارانم) دچار شوک روحی شدیدی شدم.

به گونه ای که وحشتناک ترین و سخت ترین لحظات عمرم را سپری کردم.

امروز به مدد دارو و درمان کمی بهتر شده ام.................. پس از ان دچار افسردگی بسیار شدیدی شدم که ادامه زندگی از من سلب شد. به گونه ای که حتی توان نگهداری از کودک دلبند م را نیز نداشتم.

والدینم به کمکم شتافتند تا بلکه راه نجاتی پیدا شود. همسرم به علت ادامه تحصیل و کار در خارج از کشور است  من اکنون تنها در اینجا روزگار میگذرانم. هیچ...............................

همه چیز رنگ باخت. نه توان دارم.......... نه حوصله.......................... و خیلی زود........................

این افسردگی لعنتی حتی مرا از من گرفت..........برایم دعا کنید

چه کسی فکرش را میکرد.....................من با ان همه انرژی........شادابی........امید...........

 

نظرات 1 + ارسال نظر
آسمان جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:59 ق.ظ

ومَن یتوکّل علی اللّه فهو حسبه
خیلی خوشحالم که بهتر شدید و اینکه قضیه اون جوری که من فکر می کردم نبود.
راستش من از جمله ی کاش هیچ وقت چیزی رو به زور طلب نمی کردم که تو یکی از پست ها بود پشتم لرزید.
خدا رو شکر

وقتی خوشبختی.................. وقتی طعم خوشبختی رو حس میکنی............. به واسطه هر چه که تو رو راضی نگه میداره.......................
و یکباره سقوط..........................
من آماده نبودم
فقط همین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد